در میان ملتی كه فرهنگ صحیح و تربیت كامل انتشار نیافته حس ملیت و معاونت عمومی نایاب می شود وافراد آن ملت نسبت به یكدیگر و نسبت به وطن خود لاقید و بیگانه میما نند. زیرا آن رابطه قومی و روحی كه آنها را به هم مربوط سازد در میان نیست. در چنین ملتی وحدت سیاسی ، غرور ملی، حس وطن پرستی، عواطف اجتماعی،عشق معنوی، روح شرافت و عظمت ملی مفقود می شود . افراد چنین جامعه ای در میهن خود غریب هستند و مانند بیگانگان به هم نگاه می كنند و چون احساسات مشترك،. آمال و مقاصد مشترك و یكسان ندارند . اگر كسی به شرافت و عزت نفس ملی آنها تجاوز بكند از آن متا ثر نمی شود و وظیفه مقا بله ومدافعه در خود حس نمی كند كه این اصل و واقعیت حفظ شده است و متاسفانه جامعه و فرهنگ ما آذربایحانیان را تحت الشعاع قرار داده است.
ملیت ما آذربایجانیان ترك است و آذربایجانی بودن همه چیز ماست، افتخار ما، شرافت ما، عظمت ماست.اگر ما ملیت را محور آمال واعمال خود قرار دهیم از ²بی همه چیزی² خلاص شده دارای همه چیز خواهیم شد.ماها پیش از هر چیز باید آذربا یجانی باشیم وآذربایجانی نامیده شویم.
هویت انسانی ما همان شخصیت فرهنگی ماست وهركس وهر ملتی وهر قومی شخصیت فرهنگی خاص خودش راداشته باشد . ملت و قوم تولید كننده است، اندیشه می سازد. ایمان میسازد و حركت بسوی پیشرفت و توسعه و تعالی را میسر می سازد. و دروغ است. تا ملتی به سطح تولید اقتصادی و صنعتی برسد و اگر برسد باز در سطح یك نوع تحمیل و به صورت یك فریب تازه است چرا كه مقوله های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی فاكتورهای بهم وابستهو مورد نیاز یكدیگر می باشد.
یكی از سیاستهای شئونیستی كه از دیر یاز در كشور ما رواج دارد این است كه تركان باید تبدیل به موجوداتی هیچ و پوچ، مصرف كننده و نیازمند گردند كه همه افتخارشان و همه عظمتشان و همه تجلی انسانیشان مصف فرهنگی فارسی باشد. بنابراین باید همه افتخارات و ارزشهای دیگری كه این ملیت ونژاد به آن وابستگی دارند و به آن تكیه می كنند تخلیه شود. و این حقیقت یعنی تخلیه از خویش (الیناسیون)و از بین بردن فرهنگ اصیل و حقیقی خویش، كه تنها به وسیله آن می توانیم در مقابل سایر فرهنگها قرار گرفته ومقابله كنیم و از بحران هویت نجات یابیم. از دیگر سیاستهای خطرناكی كه شئونیستها به آن دست زده اند این است كه نباید فرهنگ و تاریخ و شخصیت ملل ترك را نفی كنند چون در این حالت آنان دفاع می كنند بلكه باید كاری كرد كه آنان ایمان بیاورند كه خودشان منفی، و معتقد باشند ،كه از نژاد دومهستند و فارسها نسبت به آنان برتری دارند و از سیستمهای گوناگونی (انوسانتاریسم، آلتیدانتالیسم ) در این جهت بهره گیریهای فراوانی را كرده اند وقتی ملت آذربایجان در اثر این سیاستها احساس كنند كه نژادش منحط است. فرهنگش منحط است. زیباییهایش، شعرش، نظام اجتماعی اش، هنرش، رجال ملی و تاریخی اش، موسیقی اش، افتخارات گذشته و تاریخش و … منحط و زشت است وهیچ چیز ندارد، خود به خود احساس ننگ و شرمنده گی می كند و متهم به نژاد پرست تر بودن می كند و برای اینكه همین اتهام ایجاد شده از او دفع شود دست به تظاهر می زند، خودش را سعی می كند به فارس بودن تشبیه كند (آسیمیلایون) . كه بعد بگوید من از آن نژاد متهم نیستم، از نوع تو هستم، تظاهر می كند به شباهت به او در زندگی، در رفتار، در ادا در آوردن در ژست گرفتن در …
پس چه باید كرد؟!؟ اینجاست كه می گوییم به قول استاد فقید دكتر علی شریعتی ²باید به خویش برگردیم به خویشتن خویش² .تظاهر را نگاه كنید، چقدر آدمهایی را دیدهایم كه سه یا چهار سال به شهرهای فارس نشین و فارسی زبان رفته اند ولی با چه افتخاری می گویند كه تركی یادشان رفته. كسی نیست به اینان بگوید، تو كه اینقدر استعدادت زیاد است كه زبان مادریخود را ك طی سالیان دراز یاد گرفته و با آن بزرگ شدهای و انس گرفته ای در عرض چند سال فراموش می كنی، پس چطور زبان دیگری را در سه سال یاد گرفتی؟ این تظاهر برای چیست؟ حال می پرسیم چنین اشخاصی از چه چیزی می ترسند؟ پیداست، از خودش، او از خودش بیزار است و از هر كسی كه خودش منسوب به اوست! و اینجاست كه مسئله بحران هویت مطرح می گردد.
مشكل روشنفكران و آگاهان جامعه ما خیلی بیشتر از آنچه كه فكر می كنیم هست. فرهنگ و تاریخ و زبان ما را مسخ كرده اندو راجع به آنها سابقه سؤذهنی وجود دارد كه كاش مسخ نمی شد و به ما می گفتند كه شما اصلا فرهنگ و ادبیات و عرفان و تمدن و … ندارید. تا روشنفكرانمان می توانستند كشف كنند و نسل جوان جامعه را به طرف خویشتن اصیل خود بازگردانند. اما حالا كه می خواهیم از خویشتن حرف بزنیم بوی شك و تردید در چشمها و احساس ها و ذهن ها می وزد. به كدام خویشتن خویش برگردیم؟ آیا به خویشتن مسخ شده ای كه به ما نشان داده اند؟ اگر به خویشتن نژادیمان برگردیم، به راسیسم و فاشیسم و جاهلیت قومی و نژادی دچار شدهایم واین یك بازگشت ارتجاعی است، ما نمی خواهیم بگوییم كه شجاعت، جوانمردی، غیرت و شهامت نزد آذربایجانیان است وبس، بلكه می خواهیم بگوییم تاریخمان نشان داده كه این خصایص را داریم، می خواهیم بگوییم تاریخ و گذشت مان نشان داده كه خلق كننده فرهنگ و نبوغیم پس به خویشتنی بر می گردیم كه زنده است. آن خویشتنی است كه بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی و انسانی و روح استعداد خود ماست كه در فطرت ما موجود است و جهل و بردگی از خویش ما را از آن غافل كرده و جلب شدن به دیگری آن را مجهول گذاشته است. اما در عین حال هنوز زنده است و حیات و حركت دارد و از متن توده می جوشد. آن خویشتن، خویشتن فرهنگ ملی ماست. فرهنگی كه قدمت چندین هزارساله دارد، فرهنگی كه افتخارات و تاریخ و تمدن و نبوغ و استعدادهای گوناگون در زمینه های مختلف را به صورت یك فرهنگ بزرگ با همه مشكلاتی كه داشته به جهان وجهانیان عرضه كرده. فرهنگی كه مادرانی داشته كه ستارخانها و… را در دامن خود پرورش داده، تكیه ما به همین خویشتن فرهنگی است و بازگشت به همین خویشتن را باید شعار خود كنیم. چرا كه پیروزی همواره در گرو ایمان به خویشتن خویش است. آن شمع و آن عشق ملیت ما یعنی آذربایجانیت باید باشد. باید آن عشق سوزان كه در جلوه گاه روح آذربایجانیت هزاران سرها را گوی چوگان بلا ساخته و آن ایمان قلبی كه هزاران مرد را پای كوبان و رقص كنان به پای دار فرستاده امروز در نام مقدس آذربایجان تظاهر و تجلی بكند. باید هر آذربایجانی خود را سرمست باده روح پرور ملیت سازد و با یك پیشانی درخشان از شرافت و نجابت خاص آذربایجانی با ملل و مردم دیگر روبرو شود.
باید مادران آذربایجانی فرزندان خود را با شیر حمیت آذربایجانی بودن بپرورانند وبا یك غرور ملی و احساسات پاك وطن پرستی در دماغهای حساس آنان جایگزین سازند باید با سرودهای ملی و لای لائی های مادرانه آنها را گوشزد كنند كه آنان برای حفظ شرافت آذربایجان پرورش یافته اند و اگر عشق ملیت را در قلب خود نپرورند حق فرزندی را ادا نكرده اند. چرا كه آذربایجان خاك و وطن مادریمان است. ( آنا وطن و یوردوموزدیر آذربایجان)
²یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق².
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق!
هاردا اوهانلار،هانی او اوغوزلار؟
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق.
هانی او اوغوللار، هانی او قیزلار؟
یئنه اوزوموزه قاییتمالییق.
خیال آرزولار دالیبدیر یئنه ،
اؤریی می گومان آلیبدیر یئنه،
اؤمید اؤزوموزه قالیبدیر یئنه،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
بو یول اذیتله دولو اولسادا،
بو یولدا قار، یاغیش دولو اولسادا،
ایرلی ـتكامول یولو اولسادا،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
یئنه اؤزوموزه دؤنملییك بیز،
آلیشیب یانماساق سؤنملییكبیز،
قیر آتی،دورآتی مینملییك بیز،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
یئتجك دؤز یولا یولو دؤزگئدن،
تمنا اومایان یادان، اؤز گئدن،
قوی قیسمت اولماسین بیزه اؤزگه دن،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
گولوستان ،تئركمنچای ـخیفت درسیمیز،
نه یامان اوزاندی حسرت درسیمیز،
آلا بیلمیشیكسه عیبرت درسی بیز؟
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
نه اؤچون بو دیار اؤزگلشمشلی؟
یاخینلار، دوغمالار اؤزگلشمشلی؟
اؤزگه اتییندن اؤزرك الی،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اجدادیم دا دئییر ²اؤزونه قاییت².
اؤلادیم دا دئییر اؤزونه قاییت.
فریادیم دا دئییر اؤزونه قاییت.
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق.
دیلكلر ده دئییر اؤزونه قاییت،
ملكلر ده دئییر اؤزونه قاییت،
فلكلرده دئییر اؤزونه فاییت،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق.
بو گون زامان دئییر اؤزونه قاییت،
موهیت، مكان دئییر اؤزونه قاییت،
آذربایجان دئییراؤزونه قاییت ،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اؤزوموز ییخمیشیق اؤز اویمیزی،
فیكیراویمیزی، سؤز اویمیزی،
نه یامان كؤل اؤرتؤب كؤز اویمیزی،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
بو گون سحویمیزی ایسلاح نامینه،
شاه خطایی كیمی بیر شاه نامینه،
پیغمبر نامینه ،تانری نامینه،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اؤزگه قولتوغوندا گؤنون شن اولماز،
قاییدیش قدرینی بیلمسن اولماز،
بو یولدا نئچه یول اؤلمسن اؤلماز،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اوزون چوریینی پارا ائدرسن،
اؤزؤن اؤز گونونو قارا ائدرسن،
ائهه –هی-ای،قاچما ،دایان ،هارا گئدرسن؟
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
قاییتمالییق،قاییتمالییق!!!
*واثق عیدی*
منابع:
1)خوشبختی از دریچه حقیقت: اقتباس از افكار دكتر گرلینگ، ماركوس، تولستوی، ایرانشهر، امرسون، ساموئیل سمایلز
2)بازگشت به خویش: دكتر علی شریعتی
ملیت ما آذربایجانیان ترك است و آذربایجانی بودن همه چیز ماست، افتخار ما، شرافت ما، عظمت ماست.اگر ما ملیت را محور آمال واعمال خود قرار دهیم از ²بی همه چیزی² خلاص شده دارای همه چیز خواهیم شد.ماها پیش از هر چیز باید آذربا یجانی باشیم وآذربایجانی نامیده شویم.
هویت انسانی ما همان شخصیت فرهنگی ماست وهركس وهر ملتی وهر قومی شخصیت فرهنگی خاص خودش راداشته باشد . ملت و قوم تولید كننده است، اندیشه می سازد. ایمان میسازد و حركت بسوی پیشرفت و توسعه و تعالی را میسر می سازد. و دروغ است. تا ملتی به سطح تولید اقتصادی و صنعتی برسد و اگر برسد باز در سطح یك نوع تحمیل و به صورت یك فریب تازه است چرا كه مقوله های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی فاكتورهای بهم وابستهو مورد نیاز یكدیگر می باشد.
یكی از سیاستهای شئونیستی كه از دیر یاز در كشور ما رواج دارد این است كه تركان باید تبدیل به موجوداتی هیچ و پوچ، مصرف كننده و نیازمند گردند كه همه افتخارشان و همه عظمتشان و همه تجلی انسانیشان مصف فرهنگی فارسی باشد. بنابراین باید همه افتخارات و ارزشهای دیگری كه این ملیت ونژاد به آن وابستگی دارند و به آن تكیه می كنند تخلیه شود. و این حقیقت یعنی تخلیه از خویش (الیناسیون)و از بین بردن فرهنگ اصیل و حقیقی خویش، كه تنها به وسیله آن می توانیم در مقابل سایر فرهنگها قرار گرفته ومقابله كنیم و از بحران هویت نجات یابیم. از دیگر سیاستهای خطرناكی كه شئونیستها به آن دست زده اند این است كه نباید فرهنگ و تاریخ و شخصیت ملل ترك را نفی كنند چون در این حالت آنان دفاع می كنند بلكه باید كاری كرد كه آنان ایمان بیاورند كه خودشان منفی، و معتقد باشند ،كه از نژاد دومهستند و فارسها نسبت به آنان برتری دارند و از سیستمهای گوناگونی (انوسانتاریسم، آلتیدانتالیسم ) در این جهت بهره گیریهای فراوانی را كرده اند وقتی ملت آذربایجان در اثر این سیاستها احساس كنند كه نژادش منحط است. فرهنگش منحط است. زیباییهایش، شعرش، نظام اجتماعی اش، هنرش، رجال ملی و تاریخی اش، موسیقی اش، افتخارات گذشته و تاریخش و … منحط و زشت است وهیچ چیز ندارد، خود به خود احساس ننگ و شرمنده گی می كند و متهم به نژاد پرست تر بودن می كند و برای اینكه همین اتهام ایجاد شده از او دفع شود دست به تظاهر می زند، خودش را سعی می كند به فارس بودن تشبیه كند (آسیمیلایون) . كه بعد بگوید من از آن نژاد متهم نیستم، از نوع تو هستم، تظاهر می كند به شباهت به او در زندگی، در رفتار، در ادا در آوردن در ژست گرفتن در …
پس چه باید كرد؟!؟ اینجاست كه می گوییم به قول استاد فقید دكتر علی شریعتی ²باید به خویش برگردیم به خویشتن خویش² .تظاهر را نگاه كنید، چقدر آدمهایی را دیدهایم كه سه یا چهار سال به شهرهای فارس نشین و فارسی زبان رفته اند ولی با چه افتخاری می گویند كه تركی یادشان رفته. كسی نیست به اینان بگوید، تو كه اینقدر استعدادت زیاد است كه زبان مادریخود را ك طی سالیان دراز یاد گرفته و با آن بزرگ شدهای و انس گرفته ای در عرض چند سال فراموش می كنی، پس چطور زبان دیگری را در سه سال یاد گرفتی؟ این تظاهر برای چیست؟ حال می پرسیم چنین اشخاصی از چه چیزی می ترسند؟ پیداست، از خودش، او از خودش بیزار است و از هر كسی كه خودش منسوب به اوست! و اینجاست كه مسئله بحران هویت مطرح می گردد.
مشكل روشنفكران و آگاهان جامعه ما خیلی بیشتر از آنچه كه فكر می كنیم هست. فرهنگ و تاریخ و زبان ما را مسخ كرده اندو راجع به آنها سابقه سؤذهنی وجود دارد كه كاش مسخ نمی شد و به ما می گفتند كه شما اصلا فرهنگ و ادبیات و عرفان و تمدن و … ندارید. تا روشنفكرانمان می توانستند كشف كنند و نسل جوان جامعه را به طرف خویشتن اصیل خود بازگردانند. اما حالا كه می خواهیم از خویشتن حرف بزنیم بوی شك و تردید در چشمها و احساس ها و ذهن ها می وزد. به كدام خویشتن خویش برگردیم؟ آیا به خویشتن مسخ شده ای كه به ما نشان داده اند؟ اگر به خویشتن نژادیمان برگردیم، به راسیسم و فاشیسم و جاهلیت قومی و نژادی دچار شدهایم واین یك بازگشت ارتجاعی است، ما نمی خواهیم بگوییم كه شجاعت، جوانمردی، غیرت و شهامت نزد آذربایجانیان است وبس، بلكه می خواهیم بگوییم تاریخمان نشان داده كه این خصایص را داریم، می خواهیم بگوییم تاریخ و گذشت مان نشان داده كه خلق كننده فرهنگ و نبوغیم پس به خویشتنی بر می گردیم كه زنده است. آن خویشتنی است كه بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی و انسانی و روح استعداد خود ماست كه در فطرت ما موجود است و جهل و بردگی از خویش ما را از آن غافل كرده و جلب شدن به دیگری آن را مجهول گذاشته است. اما در عین حال هنوز زنده است و حیات و حركت دارد و از متن توده می جوشد. آن خویشتن، خویشتن فرهنگ ملی ماست. فرهنگی كه قدمت چندین هزارساله دارد، فرهنگی كه افتخارات و تاریخ و تمدن و نبوغ و استعدادهای گوناگون در زمینه های مختلف را به صورت یك فرهنگ بزرگ با همه مشكلاتی كه داشته به جهان وجهانیان عرضه كرده. فرهنگی كه مادرانی داشته كه ستارخانها و… را در دامن خود پرورش داده، تكیه ما به همین خویشتن فرهنگی است و بازگشت به همین خویشتن را باید شعار خود كنیم. چرا كه پیروزی همواره در گرو ایمان به خویشتن خویش است. آن شمع و آن عشق ملیت ما یعنی آذربایجانیت باید باشد. باید آن عشق سوزان كه در جلوه گاه روح آذربایجانیت هزاران سرها را گوی چوگان بلا ساخته و آن ایمان قلبی كه هزاران مرد را پای كوبان و رقص كنان به پای دار فرستاده امروز در نام مقدس آذربایجان تظاهر و تجلی بكند. باید هر آذربایجانی خود را سرمست باده روح پرور ملیت سازد و با یك پیشانی درخشان از شرافت و نجابت خاص آذربایجانی با ملل و مردم دیگر روبرو شود.
باید مادران آذربایجانی فرزندان خود را با شیر حمیت آذربایجانی بودن بپرورانند وبا یك غرور ملی و احساسات پاك وطن پرستی در دماغهای حساس آنان جایگزین سازند باید با سرودهای ملی و لای لائی های مادرانه آنها را گوشزد كنند كه آنان برای حفظ شرافت آذربایجان پرورش یافته اند و اگر عشق ملیت را در قلب خود نپرورند حق فرزندی را ادا نكرده اند. چرا كه آذربایجان خاك و وطن مادریمان است. ( آنا وطن و یوردوموزدیر آذربایجان)
²یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق².
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق!
هاردا اوهانلار،هانی او اوغوزلار؟
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق.
هانی او اوغوللار، هانی او قیزلار؟
یئنه اوزوموزه قاییتمالییق.
خیال آرزولار دالیبدیر یئنه ،
اؤریی می گومان آلیبدیر یئنه،
اؤمید اؤزوموزه قالیبدیر یئنه،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
بو یول اذیتله دولو اولسادا،
بو یولدا قار، یاغیش دولو اولسادا،
ایرلی ـتكامول یولو اولسادا،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
یئنه اؤزوموزه دؤنملییك بیز،
آلیشیب یانماساق سؤنملییكبیز،
قیر آتی،دورآتی مینملییك بیز،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
یئتجك دؤز یولا یولو دؤزگئدن،
تمنا اومایان یادان، اؤز گئدن،
قوی قیسمت اولماسین بیزه اؤزگه دن،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
گولوستان ،تئركمنچای ـخیفت درسیمیز،
نه یامان اوزاندی حسرت درسیمیز،
آلا بیلمیشیكسه عیبرت درسی بیز؟
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
نه اؤچون بو دیار اؤزگلشمشلی؟
یاخینلار، دوغمالار اؤزگلشمشلی؟
اؤزگه اتییندن اؤزرك الی،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اجدادیم دا دئییر ²اؤزونه قاییت².
اؤلادیم دا دئییر اؤزونه قاییت.
فریادیم دا دئییر اؤزونه قاییت.
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق.
دیلكلر ده دئییر اؤزونه قاییت،
ملكلر ده دئییر اؤزونه قاییت،
فلكلرده دئییر اؤزونه فاییت،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق.
بو گون زامان دئییر اؤزونه قاییت،
موهیت، مكان دئییر اؤزونه قاییت،
آذربایجان دئییراؤزونه قاییت ،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اؤزوموز ییخمیشیق اؤز اویمیزی،
فیكیراویمیزی، سؤز اویمیزی،
نه یامان كؤل اؤرتؤب كؤز اویمیزی،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
بو گون سحویمیزی ایسلاح نامینه،
شاه خطایی كیمی بیر شاه نامینه،
پیغمبر نامینه ،تانری نامینه،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اؤزگه قولتوغوندا گؤنون شن اولماز،
قاییدیش قدرینی بیلمسن اولماز،
بو یولدا نئچه یول اؤلمسن اؤلماز،
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
اوزون چوریینی پارا ائدرسن،
اؤزؤن اؤز گونونو قارا ائدرسن،
ائهه –هی-ای،قاچما ،دایان ،هارا گئدرسن؟
یئنه اؤزوموزه قاییتمالییق،
قاییتمالییق،قاییتمالییق!!!
*واثق عیدی*
منابع:
1)خوشبختی از دریچه حقیقت: اقتباس از افكار دكتر گرلینگ، ماركوس، تولستوی، ایرانشهر، امرسون، ساموئیل سمایلز
2)بازگشت به خویش: دكتر علی شریعتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر